دخترکم
زیارت
اول تیرماه خدا قسمت کردو ما رفتیم مشهد پا بوس امام رضا جای همه سبز خیلی خوش گذشت آرشیدا اولین بار بود به زیارت آقا امام رضا مشرف میشد برای همین خیلی خوشحال بود مخصوصا توی این سفر خاله ها و مادر جون همراه ما بودند داخل حرم مطهر امام رضا چون قسمت خانم ها خیلی شلوغ بود آرشیدا با بابایی میرفت زیارت و حسابی ضریح رو می بوسید و می گفت مامان واست دعا کردم . ...
نویسنده :
سمانه
16:48
عکسهای گلکم
چه خوشگل و ملوس شده آرشیدکم عروس شده تکیه داده به بالش داره میخنده خوش به حالش ...
نویسنده :
سمانه
19:01
شهربازی
دوست داشتن آرشیدا
بابایی: آرشیدا چقدر بابا رو دوست داری؟ آرشیدا: سه تا/ سه تا کم نیست؟ بابایی: بیشتر آرشیدا :بیشتر کم نیست؟/بابایی منو چقدر دوست داری؟ بابایی: خیلی آرشیدا : خیلی کم نیست؟ ...
نویسنده :
سمانه
18:58
وقایع بهمن و اسفند
نزدیک ۴۰ روز پیش نازک نی پای چپم شکست و مجبور شدیم گچ بگیریم به مدت ۶ هفته که البته من طاقت نیوردم و ۴ هفته ای بازش کردیم واقعا اون یه ماهی که پام توی گچ بود خیلی سخت گذشت هر چند که خونه مامانم اینا بودیم و همه جوری همه چی در اختیارم بود و از کارهای روزانه معاف بودم ولی گچ و بی حرکتی پام خیلی اذیتم میکرد برای آرشیدا هم خیلی سخت بود که مامانش نمیتونست کارهای مربوط به اون رو انجام بده برای همین خیلی بهانه گیر شده بود و اصرار داشت که من کارهاش رو انجام بدم هر کدوم از اقوام برای عیادت من میومدن آرشید میگفت مامانم پاش رو فایبر گلاس کرده.چند وقت پیش که با خاله ش برای کوتاه کردن موهاش رفته بود آرای...
نویسنده :
سمانه
18:58